جدول جو
جدول جو

معنی پولاد دست - جستجوی لغت در جدول جو

پولاد دست
دارای دست و پنجه ای چون پولاد صاحب دستی نیرومند: (بدو گفتا من آن پولاد دستم که دینت را بدین خواری شکستم) (نظامی)
تصویری از پولاد دست
تصویر پولاد دست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

با پولاد استوار کرده با فولاد محکم شده: کشیده شد از صف پیلان مست یکی باره ده میل پولاد بست. (گرشاسب نامه)
فرهنگ لغت هوشیار
پولاد زره، نیرومند 2 (اسم 1) - آنکه زره پولادین دارد فولاد زره، مرد قوی نیرومند: ز پولاد درعان الماس تیغ بسیکشت و هم کشته شد ای دریغ، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد پشت
تصویر پولاد پشت
آنکه پشتی چون پولاد قوی دارد: (بدین گونه آن مرد پولاد پشت بسی مرد لشکر شکن را بکشت) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد درع
تصویر پولاد درع
آنکه زره پولادین دارد، برای مثال ز پولاد درعان پولاد تیغ / بسی کشت و هم کشته شد ای دریغ (نظامی۵ - ۹۷۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولاد سم
تصویر پولاد سم
مرکوبی که سمی سخت دارد پولاد سنب: (سیه چشم و بور ابرش و گاو دم سیه خایه و تند و پولاد سم) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولادبست
تصویر پولادبست
چیزی که با پولاد استوار شده، کنایه از دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد، برای مثال کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی - ۹۳)
فرهنگ فارسی عمید